Pardis
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد ... مینویسم تا تقسیم کنم همه تنهأییمان را با تمام کسانی که دوستشان داریم
Sunday, 9 January 2011
Tuesday, 9 November 2010
یک روز قشنگ پائیزی، پردیس رو برای اولین بار بردم پارک، کلی تاب بازی کرد و نتیجش اینکه وقتی برگشتیم خونه یه سه ساعتی راحت خوابید.
پارک مرکز شهر - مهر ۸۹
Friday, 1 October 2010
روزها میگذارد
زودتر از آنچه ما تصور میکنیم
امروز پردیس کوچک ما هفت ماه و دو هفته و یک روزش شد
دیروز برای ایستادن دستان کوچکش را به سمتم دراز میکرد
و امروز پردیس کوچک ما به تنهائی روی پاهای خودش ایستاد
زودتر از آنچه ما تصور میکنیم
امروز پردیس کوچک ما هفت ماه و دو هفته و یک روزش شد
دیروز برای ایستادن دستان کوچکش را به سمتم دراز میکرد
و امروز پردیس کوچک ما به تنهائی روی پاهای خودش ایستاد
Wednesday, 29 September 2010
تولد هفت ماهگی پردیس
پردیس کوچولوی ما هفت ماهش شد، ولی از اونجا ای که مامانش کارش شروع شده و تو خونه وقت نداشتیم، تولدش رو تو دانشگاه ساوتهمپتون در زمان ثبت نام خاله فروغ گرفتیم، خاله فروغ و بابا ای در پس زمینه حضور دارند
Saturday, 3 July 2010
اولین باری که پردیس غذا خورد
امروز پردیس اولین غذا ی جامدش رو خورد، فرنی برنج و پوره میوه، البته پورهٔ میوه رو بر فرنی ترجیح میداد
Subscribe to:
Posts (Atom)